بارسفربستم دگراینجانمیمانم
بروعشق ازخداآموزنمیخواهم تورادیگربدان ازدام تورستم
پریشانم چه میخواهی تو از جانم؟ مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندګی کردی خداوندا اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته آهسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی نمیګویی؟؟ خداوندا!!! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت برسایه دیوار بګشایی لبت بر کاسه ی قیر اندود بګذاری و قدری آنطرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد زمین و آسمان را ګفر می گویی نمی گویی؟ اگر روزی بشر گردی ، ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت ،از این بودن ،از این بدعت خداوندا تو مسْولی خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است.
نظرات شما عزیزان:
?
mer30 ke behemun sarzadi
webe shoma ham zibast
age mayel be tebadole link hasty mamnun mishim zahmate in karo bekeshi
Power By:
LoxBlog.Com |